اندیشه والا








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو









آمار


  • امروز: 15
  • دیروز: 33
  • 7 روز قبل: 412
  • 1 ماه قبل: 2309
  • کل بازدیدها: 162155



  • احادیث امام حسین





    پس زمینه





     
      مردم داری در سیره اخلاقی امام رضا علیه السلام ...

    آن مرد را به من ببخش

    شخصی به نام «جلودی» از طرف حکومت «هارون الرشید»به خانه های فرزندان ابوطالب در مدینه حمله حمله کرد. خانه به خانه حمله کرد  تا اینکه  به منزل امام رضا علیه السلام رسید.  او  خواست وارد خانه شود و زیورآلات زنان را بگیرد.  امام علیه السلام به او فرمود:  «اکنون که مامور امور اجرای این ظلم هستی کمی صبر کن و خودم زیورآلات را برای تو می‌آورم» امام علیه السلام وارد منزل شدند و زیورالات زنان را گرفتند و به ماموران تحویل دادند. مدت ها  گذشت و سیاست‌ها تغییر کرد.  امام علیه السلام ولیعهد شده بودند و آن مرد توسط حکومت مامون زندانی شد ه بود. روز محاکمه فرا رسید. امام علیه السلام که در کنار «مامون» نشسته بودند، در میان مجرمان آن مرد را دیدند . امام علیه السلام به مامون  آهسته فرمودند: «به این پیرمرد کار نداشته باش و او را به من ببخش.»  مرد که از دور، شاهد گفتگوی امام علیه السلام و مامون بود و  رفتار گذشته خود را به یاد آورد؛ گمان کرد امام علیه السلام برای تلافی رفتار او از مامون خواستار مجازات او را دارد. از این رو به ما مون گفت : «تو را به خدا سوگند که  هر چه این مرد به تو می گوید در حق من انجام نده .»مأمون گفت:  «علی بن موسی الرضا از من خواسته بود تا تو را مجازات نکنم اما حالا که خودت سوگند دادی سرنوشت شومی در انتظار تو خواهد بود » و دستور اعدامش صادر شد.

     

    تواضع امام رضا علیه السلام

    روزی امام رضا علیه السلام وارد حمام شدند. شخصی  که امام را نمی‌شناخت به امام عرض کرد: ای مرد مرا شستشو و مشتمال بده. حضرت (علیه السلام) هم این کار را انجام دادند.  افرادی که آنجا بودند  و امام (علیه السلام) می‌شناختند شروع به ملامت آن مرد کردند.  آنها  امام (علیه السلام)  را معرفی کردند. مرد که امام را شناخت و فهمید که چه خطایی کرده، از امام (علیه السلام) عذرخواهی کرد . امام رضا علیه السلام  در پاسخ ، شروع به آرامش خاطر دادن به آن مرد شدند و نشستن مرد را ادامه دادند.

    امام رضا علیه السلام  در حدیثی می‌فرمایند:امام رضا علیه السلام : «اَلتَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ یَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَیُنْزِلَها مَنْزِلَتَهابِقَلْبٍ سَلیمٍ، لایُحِبُّ أَنْ یَأْتیَ إِلی أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مایُؤْتی إِلَیْهِ، إِنْ رَأی سَیِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، کاظِمُ الْغَیْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّه ُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛  تواضع درجاتی دارد: یکی از آنها این است که انسان اندازه خود را بشناسد و با طیب خاطر خود را در آن جایگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار کند که انتظار دارد با او رفتار کنند، اگر بدی دید آن را با خوبی جواب دهد، خشم خود را فروخورد و از مردم درگذرد. و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.»

     منبع: اصول کافی، جلد2، صفحه 124

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام رضا علیه السلام
    [شنبه 1399-07-26] [ 07:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مناظرات امام رضا علیه السلام با بزرگان ادیان (1) ...

     

    مناظره  اول : مناظره امام با جاثلیق مسیحی

    در یکی از مناظراتی امام رضا علیه السلام با بزرگان و ادیان داشتند مناظره با جاثلیق بود.

     اعتراف اول:

    در قسمتی از این مناظره اماده است که : امام (علیه السلام)  شروع به سخن کرد  و فرمود : ای  نصرانی اگر با انجیل  خودت که به آن اعتقاد داری برایت  استدلال کنم به  حقانیت اسلام قرار خواهی کرد؟  جاثلیق گفت :  نمی توانم گفتار انجیل را انکار کنم  به خدا قسم اقرار خواهم کرد . امام(علیه السلام)   روبه جاثلیق کرد و فرمود:  هرچه می خواهی بپرس و جوابش را  بشنو .  جاثلیق به امام (علیه السلام)  گفت : آیا نبوت عیسی (علیه السلام)  و کتابش را انکار می کنی؟  امام(علیه السلام)   جواب داد:  من به عیسی و کتابش و بشارت های آن و حواریونش ایمان دارم  و  به عیسی ای که  نبوت محمد (صلی الله علیه و اله ) را انکار کرده ،  کافرم.  

    جاثلیق گفت : مگر در قضاوت از  دو شاهد عادل  استفاده نمی‌کنی؟  امام ( علیه السلام) فرمود: بله  . جاثلیق از امام(علیه السلام) خواست  دو شاهد  غیر مسلمان بیاورد که بر نبوت پیامبر اسلام ( صلی الله علیه و اله) شهادت دهند . و  جاثلیق هم دو نفر شاهد عادل غیر مسیحی بیاورد.  امام (علیه السلام)  پذیرفت و به جاثلیق فرمود: به انصاف سخن گفتی.  امام (علیه السلام)  فرمود:  من عادلی را برایت می گویم که در نزد عیسی بن مریم از همه قابل قبول تر بود. . جاثلیق وقتی شنید پرسید او کسیت؟ امام (علیه السلام)   فرمود یوحنای دیلمی

    جاثلیق با خوشحالی گفت بله او محبوبترین شخص نزد مسیح است. امام ( علیه السلام) رو به جاثلیق می فرماید : آیا  این  کلام را از یوحنا شنیدی که از عیسی بن مریم نقل می کند و می گوید:  «مسیح  مرا از دین  محمد عربی باخبر ساخت و بشارت داد که بعد از او چنین  پیامبری خواهد آمد و  من نیز به حواریون  بشارت دادم و آنها ایمان آوردند.»  جاثلیق می گوید بله ، یوحنا این سخن را نقل کرده اما  نگفته در چه زمانی اتفاق می افتد تا ما آن گروه را بشناسیم .  امام می فرماید: اگر کسی بیاید و انجیل را بخواند  و نام محمد و اهل بیتش ( علیهم السلام) تلاوت کند آیا ایمان می آوری ؟ جاثلیق می پذیرد. امام  ( علیه السلام)  به «نسطاس»  و  سپس به «راس جالوت» میفرماید: آیا سِفر سوم تورات را  حفظ هستید . هر دو  پاسخشان مثبت بود. امام ( علیه السلام ) ادامه می دهد و «سِفر سوم تورات»  را از بر می خواند. و اسم حضرت رسول و اهلبیتش را که در انجیل آمده تلاوت می کند .  و روبه جاثلیق می کند و ادامه میدهد: که اگر بخواهی انکار کنی باید عیسی و موسی را انکار  کنی.  جاثلیق جواب می دهد که: « اعتراف می کنم.»

    اعتراف دوم:

     در ادامه مناظره امام (علیه السلام ) به جاثلیق می فرماید:   ما به آن که به عیسی ای که به  محمد ایمان داشت ایمان داریم ولی تنها ایرادی که به پیامبر شما  داریم این است که او کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند. جاثلیق  گفت:  به خدا سوگند علم خود را باطل کردی و پایه کار خویش را ضعیف نمودی و من گمان میکردم تو عالم ترین  مسلمانان هستی. 

    امام (علیه السلام)  فرمود: مگر چه شده جاثلیق گفت : بخاطر اینکه می‌گویی عیسی  در عبادت ضعیف بود و کم روزه می‌گرفت و کم نماز می‌خواند در حالیکه او حتی یک روز را بدون روزه  سپری نکرد و هیچ شبی را به طور کامل نخوابید و همیشه روزها روزه بود و شب ها شب زنده دار.

     امام(علیه السلام ) فرمود:  بگو ببینم برای چه کسی روزه می‌گرفت؟ و  نماز می‌خواند ؟ جاثلیق نتوانست پاسخ بدهد و ساکت و شرمنده شد زیرا اگر به بنده بودن عیسی  اعتراف می کرد و می گفت برای خدا عبادت می کرد؛  با  ادعای خدایی او (طبق عقایدشان)   سازگار نبود .

    امام علیه السلام فرمود:  سوال دیگری دارم  . جاثلیق با تواضع گفت اگر بدانم پاسخ می‌گویم. امام فرمود:« تو قبول داری که عیسی  مردگان را به اذن خدا زنده می‌کرد.»  جاثلیق در بن بست قرار گرفت و به ناچار گفت قبول ندارم.  زیرا آن کس که مردگان را زنده کند و کور مادرزاد و مبتلا به برص را شفا دهد، پروردگار است و مستحق عبودیت و با آنچه که قبلا پذیرفته سازگار نیست.

     امام فرمود : الیسع( علیه السلام) نیز همین کار را کرد و بر آب  راه می رفت و مردگان را زنده کرد و نابینا  و مبتلا به بر ص  را شفا داد اما امتش قائل به  خدایی  او نشدند و کسی او را عبادت نکرد .

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام رضا علیه السلام
    [پنجشنبه 1399-04-12] [ 11:25:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مولودی میلاد امام رضاعلیه السلام ...

     

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام رضا علیه السلام
    [یکشنبه 1398-04-23] [ 01:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت