شاید هر روز ما عید قربان می شود

قصه های قرآنی ، ظاهری دارند و  باطن. و اگر این باطن نبود، هرگز قران کتاب هدایت همگانی نمی شد.  

عید قربان، یاد آور قصه ای از قصه های قرآنی است که  ظاهرش قصه پدری است که به امر پروردگارش و با ایمان قلبی فرزندش را به قربانگاه برد. اما این قصه را می توان طور دیگری خواند  : اسماعیل ، حکایت و نماد آورده های ماست،و ابراهیم خود ما هستیم.  

خداوند در همه عصرها از همه مدعیان ایمان، می خواهد با ارزش ترین داشته هایشان را به قربانگاه بیاورند.

 کافران، مشرکان، منافقان و آتئیست ها، طرف سخن خدا نیستند . روی سخن  او با ماست که مدعی ایمان  هستیم .

گویی به ما می گوید هر کدام از شما برای من باید چیزی را قربانی کنید. از آنچه بیشتر خواهان و  طالب هستید.

مثلا کسی که حافظه خوبی دارد، بخشی از حافظه اش را ببخشید برای حفظ روایات و آیات من. آنکه عمری دارد و سلامتی و توان، بخشی از عمر خود را برای من بیاورد . فقط برای من. نه حتی برای زندگانی حلال .

درس بخواند فقط برای من.  کار کند فقط برای من.  پول در بیاورد فقط  برای من.  بچه بزرگ کند  فقط برای من.  

و این بخشیدن و صرف کردن  مصداق  قربانی کردن خویش برای خداست.  و هرگاه  این گونه شود. شاید هر روز ما عید قربان  می شود.

اما، هرگاه به این بیاندیشیم که در عوض این قربانی کردن، خداوند چه چیزی به ما می بخشد، این ایمان،  ایمان تاجرانه است. این ایمان  بد نیست اما ایمان خالص نیست.  

این گونه فدا شدن برای خدا بدون طمع داشتن به بهشت و پاداش،  شاید معنای حقیقی عید قربان باشد.

موضوعات: مناسبات, عید قربان
[جمعه 1399-05-10] [ 12:33:00 ق.ظ ]