اندیشه والا








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو









آمار


  • امروز: 28
  • دیروز: 97
  • 7 روز قبل: 513
  • 1 ماه قبل: 2469
  • کل بازدیدها: 162372



  • احادیث امام حسین





    پس زمینه





     
      مولودی میلاد امام رضاعلیه السلام ...

     

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام رضا علیه السلام
    [یکشنبه 1398-04-23] [ 01:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حضرت معصومه و امام کاظم علیهما السلام ...

     

    پدرش به فدایش…

    جمله ای است که امام معصوم علیه السلام به فرزندش بیان می کند.

    امام معصوم بخاطر عصمت نه اهل تسامح در الفاظ است و نه اهل اغراق و تعارف. آنچه می گوید کلامی است به جِد بدون تخطی از دستور الهی.

    اما امام کاظم علیه السلام این جمله را سه بار برای دخترشان تکرار می کند. و جان امام معصومی که حرمتش از هر واجبی بالاتر را به پای دختر می ریزد. و این گویای چیزی نیست جز ارزش و جایگاه آن دختر.

    اما ماجرا از آنجا شروع می شود که روزی امام کاظم علیه السلام از منزل خارج می شود. گروهی از شیعیان از بیرون مدینه برای دیدار امام و طرح سوالات خود به منزل امام میرسند؛ اما وقتی به منزل امام می رسند دختر امام، فاطمه معصومه سلام الله علیها از پشت در، اعلام می کند که پدر در منزل نیست.

    اما شیعیان که از مناطقی دور امده بودند اظهار می کنند که سوالاتی دارند و باید پاسخ خود را از امام علیه السلام بگیرند. «بانو» سلام الله علیها سوالات را می گیرند و اعلام می کنند:  فردا بیایید درِ منزل و پاسخ را تحویل بگیرد. فردای آن روز شیعیان پاسخ سوالات خود را دریافت کرده راهی دیار خود می شوند. در راه بازگشت با امام موسی کاظم علیه السلام برخورد می کنند و ماجرا را بازگو میکنند. امام پاسخ سوالات را به دقت مرور می کنند. با دیدن جواب ها سه بار تکرار می کنند :

    《فداها ابوها، فداها ابوها، فداها ابوها》

    این همان جمله ای است که رسول اکرم صلی الله علیه و اله برای بانوی دوعالم حضرت زهرا سلام الله علیها تکرار کرد.

    موضوعات: سیره پیشوایان, حضرت معصومه سلام الله علیها
    [جمعه 1398-04-14] [ 12:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عاشقانه های رباب سلام الله علیها( علاقه امام حسین علیه السلام به همسرش رباب) ...

                 .

    «رباب»، دختر «امرءالقیس» از قبایل شامی بود. پدرش در زمان خلیفه دوم، مسلمان می شود و از شدت  علاقه و ارادت به حضرت علی(علیه السلام ) سه فرزند خود را  به عقد ازدواج امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام)  درآورد. (1)  

    در برخی از نقل های تاریخی  پدر رباب را انیف کلبی معرفی کرده اند .(2) اما نقل اول شهرت بیشتری در تاریخ دارد.

    «رباب» به عقد امام حسین(علیه اسلام ) درآمد و تا آخرین لحظات زندگی آن حضرت در کنار حضرت ماند. «رباب» دو فرزند از امام حسین(علیه السلام ) داشت، یکی سکینه و دیگری عبداللّه ( علی اصغر) . که در روز عاشورا در جلوی چشم پدر و مادرش به شهادت رسید.(3) و سکینه (سلام الله علیها) نیز، بعدها در شمار زنان بزرگ عالم اسلام درآمده، بویژه در ادب، شخصیت شناخته شده ای یافت.

    «رباب » نیز علاقه وافری به امام حسین(علیه) داشت. او در سفر کربلا همراه امام(علیه السلام) بود و پس از شهادت آن حضرت،  نیز وفاداری اش را به زبان شعر، و نیز در عمل، نشان داد.

    دو مرثیه از «رباب»  به جا مانده ،که هر دو دارای معانی بسیار زیبا بوده ونشان از  خلوص و ارادت رباب( عشق او به حضرت) دارد.  در یکی این مرثیه ها اینطور شعر می سراید:

    «اِنَّ الّذی کانَ نورا یُستَضضاءُ به / بِکربلا قتیلُ جزاکَ غَیْرُ مدفونِ

    جَنَبِتَ خُسرانَ الموازین/  قد کنتَ لی حَبلاً صَعبا اَلُوذُبه و

    کنت تَصْحَبنا بالرَحم و الدین/ مَن لِلْیَتامی وَ مَنْ للسائلین و مَنْ

    یُغنی و یاوی اِلیْه کُلُّ مِسْکِینِ/وَ للّه ِ لاَابتَغی بَیْنَ الرّملِ و الطین»

    «آن پرتوی که دیگران از درخشش آن بهره می بردند، در کربلا کشته شده و غیر مدفون رها شده است.ای فرزند پیامبر(صلی الله علیه و اله)! خدا از طرف ما تو را پاداش نیکو داده و در وقت «میزان» تو را از هر زیانی به دور دارد. تو آن چنان کوه محکمی بوده که من بدان پناه می بردم و تو با رحمت و از سر دینداری با ما همنشینی داشتی.دیگر چه کسی برای یتیمان و فقیران، مانده؟ و چه کسی است که مسکینان بدو پناه برده و او بی نیازشان سازد؟ به خدا قسم! دیگر سایه ای بعد از تو بر سرم نخواهم پذیرفت تا در میان خاک، پنهان شوم.» (4)

    «رباب» در بیت سوم، ارتباط عمیق خود را با امام (علیه السلام) به تصویر می کشد.

    «رباب» ، زمانی که در محفل ابن زیاد، سر امام حسین(علیه السلام) را در دامن نهاده، بر آن بوسه می زد،

    ادامه »

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام حسین علیه السلام
    [سه شنبه 1398-01-20] [ 01:07:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حضرت رسول اکرم صلی_الله علیه و آله از منظر اندیشمندان غیر مسلمان ...

    ژان ژاک روسو درباره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) این گونه بیان می کند: « حضرت محمد، پیامبر اسلام، نظریه بهتری داشت و توانست سیستم سیاسی خود را به خوبی متحد سازد.» (1)

    جرج برنارد شاو، نویسنده معروف ایرلندی شخصیت  پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله)  را این گونه توصیف می کند:
    «او را باید منجی بشریت خواند. من اعتقاد دارم که اگر مردی مثل او حاکمی در عصر جدید می‌شد، برای حل مشکلاتش از صلح و دوستی استفاده می‌کرد. او عالی‌ترین مردی بود که روی زمین پا گذاشته است. او به دین دعوت کرد. یک تمدن را پایه گذاری کرد. ملتی را بنا نهاد. اخلاق را نهادینه کرد. اجتماعی زنده و قدرتمند ایجاد کرد تا آموزش‌های او را به صحنة عمل آورند و دنیای تفکر و رفتار انسانی را برای همیشه و به طور کامل منقلب کرد. نام او «محمد» است. در سال 570 بعد از میلاد، در عربستان چشم به جهان گشود. رسالت خود برای دعوت به دین راستین (اسلام) را در سال چهلم عمر خود آغاز کرد و در شصت و سومین سال عمرش با جهان وداع گفت. در مدت کوتاه 23 سال از پیامبری‌اش به پرستش خدای یگانه رهنمون شد. وی مردم را از جنگ و نزاع‌های قبیله‌ای رهانید و به اتحاد و همبستگی ملی رسانید. او در این مدت، مردم را از هرزگی و مستی به اعتدال و پرهیزکاری، از بی قانونی به زندگی نظام‌مند، و از تباهی به بالاترین معیارهای تعالی اخلاقی هدایت کرد. تاریخ بشری چنین دگرگونی کامل را از جانب یک شخص یا در مکان دیگر قبل از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله )یا پس از او نشناخته است. تصور همه این عجایب باور نکردنی در طی این دو دهه نخست است»(2)

    ماهاتما گاندی رهبر فقید هند در کتاب «هند جدید» در مورد شخصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) می‌گوید:
    «جالب است بدانید که بهترین کسی که امروزه بدون هیچ چون و چرایی، در قلب میلیون‌ها انسان جا گرفته، «محمد» است. از اینجا من متقاعد شده‌ام که این شمشیر نبود که در آن روزها مردم زیادی را تسلیم اسلام کرد. «محمد» سخت ساده زیست بود. مثل دیگر پیامبران متقی بود. به شدت امانتدار بود. از خودگذشتگی شدید نسبت به دوستان و پیروان، جسارت، بی‌باکی و توکل مطلق به خدا در رسالت شخصی، از ویژگی‌های محمد(صلی الله علیه و آله) بود. قبل از این ویژگی‌ها او به هیچ وجه از شمشیر برای برداشتن سدهای جلوی راه خود استفاده نمی‌کرد.» (3)

    منابع: 

    1-منبع:ماهنامه سیاحت غرب، ش 38، پیامبر اعظم از نگاه متفکران غربی، حسین پاشا. 

    2-منبع: یامبر اعظم(صلی الله علیه و آله) در ایینه گفتار اندیشمندان غیر مسلمان، محمد کاظم جعفر زاده فیروزآبادی 

    3-منبع: مهدی نصیری، ویژه‌نامه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله)، ص 61.

    موضوعات: سیره پیشوایان, رسول اکرم صلی الله علیه و اله
    [چهارشنبه 1398-01-14] [ 08:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      داستان توبه «بشر حافی» با کلام امام موسی کاظم علیه السلام ...

    مرحوم علامه آیت الله حسینی طهرانی رضوان‌الله‌تعالی‌علیه توبۀ بشر را اینطور نقل می کنند:  حضرت امام کاظم علیه‌السّلام از خانه بِشْرِ حافى در بغداد عبور می‌کردند، که صداى غنا و رقص و نى به گوش حضرت رسید، در این حال کنیزى از منزل خارج شد. حضرت به او فرمودند:

    « یَا جَارِیَةُ! صَاحِبُ هَذَا الدَّارِ حُرٌّ أَمْ عَبْدٌ؟! فَقَالَتْ: بَلْ حُرٌّ. فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ: صَدَقْتِ؛ لَوْ کَانَ عَبْدًا خَافَ مِنْ مَوْلَاه ؛ خانم! مالک این خانه آزاد است یا بنده؟! گفت: آزاد است»

    حضرت کاظم علیه‌السّلام گفت: راست گفتى؛ اگر بنده بود، از آقاى خود مى‌ترسید و چنین کارى نمى‌کرد.»

     آن کنیز چون بازگشت، آقاى وى که بر سر سفره شراب بود گفت: چرا دیر برگشتى؟! کنیز گفت: مردى با من چنین و چنان گفت.  بشر در این حال فوراً با پاى برهنه (حافیاً) از منزل بیرون شد تا حضرت امام کاظم علیه السّلام را دیدار کرد، و عذر خواهى نمود و گریست، و از کردارش و عملش شرمنده شد، و بر دست آن حضرت توبه نمود. 

    منبع: نور ملكوت قرآن‌، علامه آیت‌الله حسینی طهرانی، ج ۳ ص ۲۸۱

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام کاظم علیه السلام
    [دوشنبه 1398-01-12] [ 01:45:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مناظره امام کاظم علیه السلام هارون الرشید ...

    زمانی که هارون الرشید امام کاظم علیه السلام را از مدینه به بغداد آورد، مجلسی ترتیب داد در آن مجلس  هارون الرشید به امام علیه السلام گفت: «می خواهم از شما چیزهایی بپرسم که مدتی است در ذهنم هست و تا کنون از کس نپرسیده ام،به من گفته اند که شما هرگز دروغ نمی گویید. » 

    امام علیه السلام فرمود: «اگر  من آزادی بیان داشته باشم، آنچه می دانم در زمینه ی سوالت پاسخت را خواهم داد»

    هارون آزادی را به امام علیه السلام داد و گفت: «در بیان آزاد هستید،هر چه می خواهید بفرمایید…»

    هارون گفت سوال اول : چرا شما و مردم،معتقد هستیدکه شما فرزندان ابو طالب از ما فرزندان عباس برترید،در حالیکه ما و شما از تنه ی یک درختیم.

    امام علیه السلام جواب می دهد: «ابو طالب و عباس هر دو عموهای پیامبر بودند و از جهت خویشاوندی با پیامبر،با هم فرقی ندارند.اما ما از شما به پیامبر نزدیکتریم.»

    هارون گفت: چگونه؟

    امام علیه السلام پاسخ میدهد:  «چون پدر ما ابو طالب با پدر رسول اکرم برادر تنی (پدر و مادر یکی) بودند ولی عباس برادر ناتنی (تنها از سوی مادر) بود.»

    هارون سوال بعدی را می پرسد: « چرا شما مدعی هستید که از پیامبر ارث هم می برید،در حالی که می دانیم هنگامی که پیامبر رحلت کرد عمویش عباس (پدر ما) زنده بود اما عموی دیگرش ابو طالب (پدر شما) زنده نبود و معلوم است که تا عمو زنده است،ارث به پسر عمو نمی رسد.

    ادامه »

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام کاظم علیه السلام
     [ 01:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      امام علی علیه السلام از منظر بزرگان اهل سنت( قسمت اول) ...

    «بیهقی» یکی از دانشمندان معروف  «اهل سنّت »از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)  نقل می کند که حضرت فرمود: «من احبّ ان ینظر الی آدم فی علمه و الی نوحٍ(علیه السلام) فی تقواه و ابراهیم فی حلمه و الی موسی فی عبادته فلینظر الی علی بن طالب علیه الصّلوة و السّلام؛هر کسی دوست دارد به علم و دانش آدم بنگرد و مقام تقوا و خودنگهداری نوح را(مشاهده نماید) و بردباری ابراهیم(نظاره کند) و به عبادت موسی(علیهم السلام) (پی ببرد) باید به علی بن ابی طالب(علیه السلام) نظر بیندازد.»

    منبع:  به نقل از شیخ طوسی، امالی،ص 416

    «عایشه» همسر پیامبر می گوید: هنگامی که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به حالت احتضار درآمد فرمود: «ادعوا الی حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید» من به سراغ ابی بکر رفتم و او را احضار نمودم. وقتی ابابکر بر پیغمبر داخل شد حضرت به او نگاه کرد، سپس از او روگرداند و (برای مرتبه دوم) فرمود: «ادعوا الی حبیبی؛ محبوب مرا بخوانید. آنگاه حفصه عمر را احضار کرد پیغمبر همان رفتاری را که با ابو بکر داشت با عمر داشت. عایشه گوید: من گفتم وای بر شما پیامبر،  علی بن ابی طالب(علیه الله علیه و اله) را می خواهد به خدا سوگند ، جز علی را نمی خواهد. پس رفتند سراغ علی (علیه السلام)، وقتی که پیغمبر علی را دید، او را محکم به سینه چسبانید آنگاه در گوش آن حضرت هزار حدیث بیان فرمود که هر حدیثی راهگشای هزار حدیث بود.»

     منبع: برگرفته از : خصال صدوق، جامعه مدرسین، ج 2، ص 651

    «عمروبن میمون» از «ابن عباس» نقل کرده که رسول خدا(صلی الله علیه و اله ) به علی(علیه السلام) فرمود: «انت ولی کلّ مؤمنٍ بعدی؛یا علی! تو بعد از من رهبر و سرپرست تمام مؤمنین هستی.»

    منبع: المستدرک علی الصحیحین، اثر حاکم نیشابوری ج 3، ص 124

     

    موضوعات: سیره پیشوایان, امیر المومنین علیه السلام
    [چهارشنبه 1397-12-29] [ 08:21:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      امام علی علیه السلام از منظر بزرگان اهل سنت( قسمت دوم) ...

    «ابوبرزه» نقل می کند که:  پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله)در حالی که ما نشسته بودیم فرمود: روز قیامت از چهار چیز پرسش می شود قبل از آن که کسی قدم از قدم بر دارد: 1- از عُمر که کجا فانی نموده 2- از بدنش که کجا کهنه   کرده 3- و از مالش که از کجا آمده و کجا مصرف شده است 4- و عن حبّنا اهل البیت؛ و از دوستی ما اهل بیت پرسش می شود. عمر به پیامبر گفت: ؟ نشانه محبّت به شما بعد از شما چیست؟ راوی نقل می کند : پیامبر دست خود را بر سر علی - در حالی که در کنارش نشسته بود - قرار داد و فرمود: براستی محبّت به من بعد از (مرگ) من محبّت به این (علی) است.

      منبع: برگرفته از ، المناقب خوارزمی، ص 323

    همچنین «خوارزمی» در همان کتاب «مناقب» خود ذکر می کند: که بزرگانی از اهل سنت  همچون «ابن حجر» ، «خطیب بغدادی»، «سیوطی» ، «گنجی شافعی»، «ابن عساکر» ، «شیخ سلیمان قندوزی» و… از «ابن عباس» نقل کرده اند که گفت: «نزلت فی علی ثلاث مأئة آیه؛ سیصد آیه در شأن علی(ع) نازل شده است.»

    منبع: بر گرفته از المناقب، ص 267، ح 249

    المناقب الخوارزمی ،مناقب امیرالمومنین یا فضائل امیر المومنین مشهور به المناقب که توسط موفق خوارزمی نوشته شده، یکی از دهها کتاب مناقب که عالمان اهل سنت تالیف کرده اند

    موضوعات: سیره پیشوایان, امیر المومنین علیه السلام
     [ 03:19:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خیره الاماء( مادر امام جواد علیه السلام) ...

    «سبیکه مریسیه» کنیزی بود، اهل روستای «مریسه »«مصر »و از خویشان «ماریه قبطیه» همسر پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله ). اهل مریسه (نوبه) پیرو آیین مسیحیت بودند . «سبیکه» در اثر شکست اهل نوبه از مسلمانان به اسارت گرفته می شود . و در مدینه به خانه امام رضا (علیه السلام ) می رسد و با ایشان پیوند همسری می بندد .

    «سبیکه» که بعد از آن  توسط همسر به «خیزران» نام گذاری می شود ؛ بانویی است که  از  نظر فضایل اخلاقی در درجه والا  قرار داشت و جزء برترین زنان عصر خود بود. نام های دیگری نیز برای این بانو در تاریخ ذکر شده از جمله: «دُرّة،  ريحانه و كنيه ‏اش ام الحسن »بود. و بعد از تولد امام جواد (علیه السلام) لقب ،«طاهره و مطهره» را دریافت می کند .

    مقام این بانو حتی قبل از ورودش به خاندان عصمت توسط اهلبیت علیهم السلام یاد اوری می شود. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در باره این بانو می فرمایند: «بأبی ابن خیرة الاماء النوبیة الطیبة ؛ پدرم فدای فرزندی که از بهترین کنیزان اهل نوبه پدید خواهد آمد.  این روایت را امام رضا (علیه السلام ) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل می کند.

    امام کاظم (علیه السلام )نیز در شان این بانوی با کرامت می فرماید: اى یزید بن سلیط، هنگامی که حضرت رضا (علیه السلام) را ملاقات نمودى به او بشارت بده که بزودى پسرى امانت دار و مبارک، براى او متولد مى شود، در این هنگام به او خبر بده، کنیزى که این پسر از او متولد مى شود، کنیزی از خاندان ماریه قبطیّه، کنیز رسول خدا (صلى الله علیه و آله) است و اگر توانستى سلام مرا به آن کنیز برسان  

    همچنین امام رضا (علیه السلام) همسر و مادر فرزندشان امام جواد (علیهماالسلام) را این گونه توصیف می کند می فرماید: «فرزندم جواد (علیه السلام)مانند عیسی بن مریم (علیهما السلام) است و مادرش که زنی طاهره و مطهره بود او را به وجود آورد

    منابع:

    *بحار الانوار ،ج5، ص21

    *الارشاد،ج2 ،ص 385

    *منتهی الامال،ج2،ص571

    *موسوعه الامام الاجواد،ج 1، ص32

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام جواد علیه السلام
    [شنبه 1397-12-25] [ 10:09:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      داستان هایی از زندگی امام هادی علیه السلام ...

    متوكل، خلیفه سفاك عباسی، از توجه معنوی مردم به امام هادی علیه السلا م ترسیده بود و از اینكه مردم با میل خودحاضر بودند فرمان او را اطاعت كنند رنج می برد . از سویی، برخی اطرفیان به او گفتند ممكن است علی بن محمد (امام هادی)  قصد انقلاب داشته باشد و بعید نیست اسلحه و یا لااقل نامه هایی در خانه اش پیدا شود.

     متوكل یك شب بی خبر و بدون سابقه، نیمی از شب وقتی  همه ی چشمها به خواب رفته بودند ، عده ای از دژخیمان و خود را فرستاد ، خانه ی امام را تفتیش كنند و خود امام را هم حاضر نمایند. متوكل این تصمیم را در حالی گرفت كه مجلس شرابی تدارک دیده بود.. مأمورین سرزده وارد خانه ی امام شدند و اول به سراغ خودش رفتند. او را دیدند كه اتاقی را خلوت كرده و فرش اتاق را جمع كرده، بر روی ریگ و سنگریزه نشسته به ذكر خدا و راز و نیاز مشغول است. وارد سایر اتاقها شدند، از آنچه می خواستند چیزی نیافتند. ناچار فقط  خود امام را به حضور متوكل بردند.

    وقتی كه امام وارد شد، متوكل در صدر مجلس بزم نشسته مشغول میخوارگی بود. دستور داد كه امام پهلوی خودش بنشیند. امام نشست. متوكل جام شرابی كه دردستش بود به امام تعارف كرد. امام امتناع كرد و فرمود

    ««به خدا قسم كه هرگز شراب داخل خون و گوشت من نشده، مرا معاف بدار»

     متوكل قبول كرد، بعد گفت: «پس شعر بخوان و با خواندن اشعار نغز و غزلیات آبدار محفل ما را رونق

    ده »

    فرمود. «من اهل شعر نیستم و كمتر، از اشعار گذشتگان حفظ دارم»

    متوكل گفت: «چاره ای نیست، حتما باید شعر بخوانی.»

    امام شروع كرد به خواندن اشعاری

    «باتوا علی قلل الاجبال تحرسهم غلب الرجال فلم تنفعهم القلل / و استنزلوا بعد عز عن معاقلهمو اسكنوا حفراً یا بئس ما نزلواقله های بلند را برای خود منزلگاه كردند، و همواره مردان مسلح در اطراف آنها بودند و آنها را نگهبانی می كردندولی هیچ یك از آنها نتوانست جلو مرگ را بگیرد و آنها را از گزند روزگار محفوظ بدارد آخرالامر از دامن آن قله های منیع و از داخل آن حصنهای محكم و مستحكم به داخل گودالهای قبر پایین كشیده شدند، و با چه بدبختی به آن گودالها فرود آمدند)

    ناداهم صارخ من بعد دفنهماین الاساور و التیجان والحلل این الوجوه التی كانت منعمةمن دونها تضرب الاستار والكلل (در این حال منادی فریاد كرد و به آنها بانگ زد كه: كجا رفت آن زینتها و آن تاجها و هیمنه ها و شكوه و جلالها؟ / كجا رفت آن چهره های پرورده ی نعمتها كه همیشه از روی ناز و نخوت، در پس پرده های الوان، خود را از انظار مردم مخفی نگاه می داشت؟) 

    فافصح القبر عنهم حین سائلهمتلك الوجوه علیها الدود تنتقل / قد طال ما اكلوا دهراً و ما شربوافأصبحوا الیوم بعد الاكل قد اكلوا» (قبر عاقبت آنها را رسوا ساخت. آن چهره های نعمت پرورده عاقبة الامر جولانگاه كرمهای زمین شد كه بر روی آنها حركت می كنند!/ زمان درازی دنیا را خوردند و آشامیدند و همه چیز را بلعیدند، ولی امروز همانها كه خورنده ی همه ی چیزها بودند مأكول زمین و حشرات زمین واقع شده اند!)

    صدای امام با طنین مخصوص و با آهنگی كه تا اعماق روح حاضرین و از آن جمله خود متوكل نفوذ كرد این اشعار را به پایان رسانید. نشئه ی شراب از سرمستان پرید. متوكل جام شراب را محكم به زمین كوفت و اشكهایش مثل باران جاری شد

    به این ترتیب آن مجلس بزم درهم ریخت و نور حقیقت توانست غبار غرور و غفلت را، ولو برای مدتی كوتاه، از یك قلب پرقساوت بردارد.

     

    بر گرفته از بحارالانوار ، ج 2، احوال امام هادی، ص 149  و داستان راستان،شهید مطهری،جلد اول

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام هادی علیه السلام
    [یکشنبه 1397-12-19] [ 10:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

    1 2 4 5

    [تماس ] [ورود]  [آرشیوها]