اندیشه والا








اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        








جستجو









آمار


  • امروز: 13
  • دیروز: 154
  • 7 روز قبل: 343
  • 1 ماه قبل: 2251
  • کل بازدیدها: 162013



  • احادیث امام حسین





    پس زمینه





     
      نوشتن توحید مفضل ...

    وقت غروب بود که «مفضل» وارد مسجده شده بود. مدتی در مسجد تنها بود و مشغول عبادت. اما بعد از درنگی  ابوالعوجاء یکی از دانشمندان معروف وارد شد و به دنبال او یک مرد جوان. دو مرد بعد از احوالپرسی روبه قبر پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) کردند. ابوالعوجاء  گفت :« ببین صاحب این قبر به چه عظمتی رسیده» مرد جوان پاسخ میدهد: «او یک فیلسوف با ادعاهای بزرگ که توانست با جذب مردم ، نام خود را درکنار خدا قرار دهد و مردم هر روز پنج بار از او یاد کنند.» مرد جوان با خواندن ایه از قرآن صحبت را ادامه می دهد و می پرسد که واقعا این جهان افریدگاری دارد؟ ابوالعوجاء پاسخ میدهد: «این خدا زاییده افکار مردم ترسو است که همواره می خواهند یک بزرگتر بالا سر داشته باشند و گرنه طبعیت است که طبیعت را بوجود می آورد.» مرد جوان تایید می کند.

    مفضل از خشم به حرف می آید و ابوالعوجاء را مورد خطاب قرار میدهد.« ای ملحد کارت به جایی رسیده که به خدا و رسولش بی ادبی می کنی؟ اگر تنها به خودت رجوع کنی قدرت و عظمت خداوند را خواهی یافت»

    ابوالعوجاء پاسخ می دهد:«تو کیستی ؟ اما اگراز دوستان جعفر بن محمد(علیه السلام) باشی ، بدان که این رفتار تو شیوه او نیست .او بارها این سخنان ما را شنیده اما اینگونه که تو رفتار کردی او نکرد.» بعد از نماز مفضل با ناراحتی خود را به محضر امام رساند و ماجرا را برای امام بازگو کرد. امام (علیه السلام)با افسوس به فضل فرمود:«فردا صبح نزد من بیا تا حکمت خدا از افرینش جهان و مخلوقات برایت بگویم.» صبح با طلوع افتاب مفضل خود را به منزل امام(علیه السلام) رساند و تا اذان ظهر پای درس امام نشست . و امام می گفت و مفضل می نوشت. بعد از آن مفضل به ارامش رسید. و اینگونه شد که «کتاب توحید» را در چهار روز نوشت و معروف شد به «توحید مفضل»

    منبع:

    برگرفته از کتاب: فواره های گنجشک ها نوشته محمود پور وهاب

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام صادق علیه السلام
    [سه شنبه 1399-03-27] [ 04:10:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      داستان هایی از زندگی امام حسن مجتبی علیه السلام ...

    وارث حیدر باش

    روایت شده حضرت زهرا سلام الله علیها هنگام بازی دادن فرزندش ، حضرت امام حسن علیه السلام ، این اشعاد را می خواند و از این راه به پرورش روحی ایشان  می پرداخت: « اشبه اباک یا حسن و اخلع  عن الحق ارسن و اعبد الها ذالمنن و لا توال ذا الامن ؛    ای حسن! مانند پدرت باش و ریسمان از گردن حق بردار و معبود احسانگر را بپرست و با کینه توزان دوستی مکن)(1)

    خُلق کریمان

    امام حسن (علیه السلام) در همسایگی خود مردی یهودی داشتند که دیوار منزلش ترک داشت و نجاست به دیوار حیاط منزل امام نشت کرده بود.

    روزی زن آن همسایه‌ی یهودی، منزل امام حسن (علیه السلام) آمد و پی به موضوع و آزار‌شان برد. داستان را به شوهرش نقل کرد. شوهرش منزل امام رسید و پرسید چرا اعتراضی نکرده‌اید؟

    امام فرمودند: این نشت نجاست در حدی نبود که برای من مشکل‌ساز باشد و همسایه باید همسایه را در حد توان تحمل کند. در دین ما مدارا با همسایه بسیار توصیه شده است.  مرد یهودی با خانواده همان لحظه به اسلام روی آوردند و مسلمان شدند. 

     

    پ.ن :

    1- منبع :فاطمه الزهرا بهجه قلب المصطفی، ص 112  

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام حسن مجتبی علیه السلام
    [جمعه 1399-02-19] [ 01:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شخصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از منظر هبر انقلاب ...

    تواضع و مردم داری

    در سیره اجتماعی، پیامبر ـ صلی اللّه علیه وآله ـ با غلامان نشست و برخاست می کرد و با آنها غذا می خورد او بر روی زمین نشسته بود و با عده ای از مردمان فقیر غذا می خورد. زن بیابان نشینی عبور کرد و با تعجب پرسید: یا رسول الله! تو مثل بندگان غذا می خوری؟ پیامبر تبسمی کردند و فرمودند: «ویحکِ ایُّ عَبدٍ اُعبُد منّی» از من بنده تر کیست؟ او لباس ساده می پوشید. هر غذایی که در مقابل او بود و فراهم می شد، می خورد؛ غذای خاصی نمی خواست؛ غذایی را به عنوان نامطلوب رد نمی کرد، در همه تاریخ بشریت، این خلقیات بی نظیر است.

    رعایت بهداشت

    در عین معاشرت، او (پیامبر) در کمال نظافت و طهارت ظاهری و معنوی بود، که عبدالله بن عمر گفت: از او بخشنده تر و یاری کننده تر و شجاع تر و درخشان تر کسی را ندیدم. این، رفتار پیامبر با مردم بود. معاشرت انسانی، معاشرت حسن، معاشرت مانند خود مردم، بدون تکبر، بدون جبروت.

    ابهت در عین رأفت

    با این که پیامبر هیبت الهی و طبیعی داشت و در حضور او مردم دست و پای خودشان را گم می کردند، اما او با مردم ملاطفت و خوش اخلاقی می کرد. وقتی در جمعی نشسته بود، شناخته نمی شد که پیامبر و فرمانده و بزرگ این جمعیت است. مدیریت اجتماعی و نظامی او در حد اعلی بود و به همه کار سر می کشید.

    کتاب درس های پیامبر اعظم( صلی الله علیه و اله) « بیانات رهبر انقلاب درباره شخصیت و بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله»

    دریافت کنید

    موضوعات: سیره پیشوایان, رسول اکرم صلی الله علیه و اله
    [یکشنبه 1399-01-03] [ 03:07:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      لباس عزا پوشیدن تا روز هشتم ربیع الاول ...

    ایا در روایات روز«نهم  ربیع الاول» روز از تن دراوردن لباس عزا معرفی شده است؟ و اینکه شیعیان به دستور یا توصیه اهبیت (علیهم السلام) تا روز هشتم ربیع الاول  باید عزادار بمانند؟

    برخی ادعا کردند که آنچه در روایات اهلبیت (علیهم السلام) آمده روز «نهم ربیع الاول» روز از تن دراوردن لباس عزای اهلبیت است و تا قبل از آن یعنی تا هشتم  ربیع الاول  عزاداری پابرجاست و استناد آنها به روایتی از کتاب «مستدر الاوسائل محدث نوری» از محدثان بزرگ شیعه است.  در کتاب ایشان در باب الصلاه اینگونه نقل شده است:

    « الْحَسَنُ بْنُ سُلَيْمَانَ الْحِلِّيُّ فِي كِتَابِ الْمُحْتَضَرِ، نَقْلًا عَنِ الشَّيْخِ الْفَقِيهِ الْفَاضِلِ عَلِيِّ بْنِ مُظَاهِرٍ الْوَاسِطِيِّ بِإِسْنَادٍ مُتَّصِلٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْعَلَاءِ الْوَاسِطِيِّ وَ يَحْيَى بْنِ جَرِيحٍ الْبَغْدَادِيِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِسْحَاقَ الْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْعَسْكَرِيِّ ع عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص: فِي خَبَرٍ طَوِيلٍ فِي فَضْلِ يَوْمِ التَّاسِعِ مِنْ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ وَ أَسَامِيهِ إِلَى أَنْ قَالَ قَالَ ع وَ يَوْم ‏نَزْعِ السَّوَادِ الْخَبَر »

    منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص: 327

    اما برای بررسی و پاسخ به این ادعا باید چند نکته را یاداوری کنیم.

    1- این روایت در «باب الصلاه» آمده و تمام روایت هایی که قبل و بعد این روایت آمده در خصوص بیان نوع پوشش در نماز و پوشش های اهلبیت به ویژه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه واله و حضرت امیر المومنین علیه السلام است که پوشش آن دو بزرگوار چه از لحاظ لباس ، خف(نوعی صندل مردانه) ، و انگشتر و غیره چگونه بوده و اصلا اشاره ای به لباس مشکی در روزهای ابتدایی ماه ربیع الاول نشده است.

    2- اما در وایتی بعد از آن روایت، اشاره به عزای سید الشهدا علیه السلام و عدم کراهیت سیاه پوشی برای ایشان شده است که هیچ گونه ارتباطی با مقصود مدعیان ندارد.

    در اینجا  به نمونه هایی از این روایات اشاره می کنیم.

     الف) قَالَ الصّادِقُ ع: أَزْيَنُ اللِّبَاسِ لِلْمُؤْمِنِ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ أَنْعَمُهُ الْإِيمَانُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ « (1)» وَ أَمَّا اللِّبَاسُ الظَّاهِرُ فَنِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى تُسْتَرُ بِهَا عَوْرَاتُ بَنِي آدَمَ وَ هِيَ كَرَامَةٌ أَكْرَمَ اللَّهُ بِهَا ذُرِّيَّةَ آدَمَ لَم‏ يُكْرِمْ بِهَا غَيْرَهُمْ وَ هِيَ لِلْمُؤْمِنِينَ آلَةٌ لِأَدَاءِ مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ خَيْرُ لِبَاسِكَ مَا لَا يَشْغَلُكَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بَلْ يُقَرِّبُكَ مِنْ ذِكْرِهِ وَ شُكْرِهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَا يَحْمِلُكَ عَلَى الْعُجْبِ وَ الرِّيَاءِ وَ التَّزَيُّنِ وَ التَّفَاخُرِ وَ الْخُيَلَاءِ فَإِنَّهَا مِنْ آفَاتِ الدِّينِ وَ مُورِثَةُ الْقَسْوَةِ فِي الْقَلْبِ فَإِذَا لَبِسْتَ ثَوْبَكَ فَاذْكُرْ سَتْرَ اللَّهِ عَلَيْكَ ذُنُوبَكَ بِرَحْمَتِهِ وَ أَلْبِسْ بَاطِنَكَ كَمَا أَلْبَسْتَ ظَاهِرَكَ بِثَوْبِكَ وَ لْيَكُنْ بَاطِنُكَ مِنَ الصِّدْقِ فِي سِتْرِ الْهَيْبَةِ وَ ظَاهِرُكَ فِي سِتْرِ الطَّاعَةِ وَ اعْتَبِرْ بِفَضْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَيْثُ خَلَقَ أَسْبَابَ اللِّبَاسِ لِيَسْتُرَ الْعَوْرَاتِ الظَّاهِرَةَ وَ فَتَحَ أَبْوَابَ التَّوْبَةِ وَ الْإِنَابَةِ وَ الْإِغَاثَةِ لِيَسْتُرَ بِهَا الْعَوْرَاتِ الْبَاطِنَةَ مِنَ الذُّنُوبِ وَ أَخْلَاقِ السُّوءِ وَ لَا تَفْضَحْ أَحَداً حَيْثُ سَتَرَ اللَّهُ عَلَيْكَ مَا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ اشْتَغِلْ بِعَيْبِ نَفْسِكَ وَ اصْفَحْ عَمَّا لَا يَعْنِيكَ حَالُهُ وَ أَمْرُهُ وَ احْذَرْ أَنْ يَفْنَى عُمُرُكَ بِعَمَلِ غَيْرِكَ وَ يَتَّجِرَ بِرَأْسِ مَالِكَ غَيْرُكَ وَ تُهْلِكَ نَفْسَكَ فَإِنَّ نِسْيَانَ الذُّنُوبِ مِنْ أَعْظَمِ عُقُوبَةِ اللَّهِ فِي الْعَاجِلِ وَ أَوْفَرِ أَسْبَابِ الْعُقُوبَةِ فِي الْآجِلِ وَ مَا دَامَ الْعَبْدُ مُشْتَغِلًا بِطَاعَةِ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَعْرِفَةِ عُيُوبِ نَفْسِهِ وَ تَرْكِ مَا يَشِينُ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَهُوَ بِمَعْزِلٍ عَنِ الْآفَاتِ غَائِصٌ فِي بَحْرِ رَحْمَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ يَفُوزُ بِجَوَاهِرِ الْفَوَائِدِ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ الْبَيَانِ وَ مَا دَامَ نَاسِياً لِذُنُوبِهِ جَاهِلًا لِعُيُوبِهِ رَاجِعاً إِلَى حَوْلِهِ وَ قُوَّتِهِ لَا يُفْلِحُ إِذاً أَبَدا

     منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص: 325

    ب) «وَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: أَنَّ النَّبِيَّ ص خَلَعَ خُفَّيْهِ وَقْتَ الْمَسْحِ فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يَلْبَسَهُمَا تَصَوَّبَ عُقَابٌ مِنَ الْهَوَاءِ وَ سَلَبَهُ وَ حَلَّقَ فِي الْهَوَاءِ ثُمَّ أَرْسَلَهُ فَوَقَعَتْ مِنْ بَيْنِهِ حَيَّةٌ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّ مَنْ يَمْشِي عَلَى بَطْنِهِ وَ مِنْ شَرِّ مَنْ يَمْشِي عَلَى رِجْلَيْنِ ثُمَّ نَهَى أَنْ يُلْبَسَ إِلَّا أَنْ يُسْتَبْرَأَ»

    منبع: مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏3، ص: 326

    علاوه بر این ادعا شده که این روز روز مرگ خلیفه دوم ذکر شده در این روایات که هیج اثری از این بحث در این روایات وجود ندارد علاوه بر اینکه تاریخ مرگ خلیفه دوم بنا به نقل مشهور  در روزهای پایانی ماه ذی الحجه سال23 قمری بود.

    3- نکته بعدی که باید یاور شویم روایتی که از حضرت امیر المونین علیه السلام نقل شده در عظمت روز «نهم ربیع الاول» که در کتاب «بحالانوار» به آن شاره شده است و آن روایت این است:  

    « هُوَ وَ اللَّهِ هَذَا الْيَوْمُ الَّذِي أَقَرَّ اللَّهُ بِهِ عَيْنَ آلِ الرَّسُولِ، وَ إِنِّي لَأَعْرِفُ لِهَذَا الْيَوْمِ اثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ اسْماً، قَالَ حُذَيْفَةُ: قُلْتُ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! أُحِبُّ أَنْ تُسْمِعَنِي أَسْمَاءَ هَذَا الْيَوْمِ، وَ كَانَ يَوْمَ التَّاسِعِ مِنْ شَهْرِ رَبِيعٍ الْأَوَّلِ‏ «2» فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: هَذَا يَوْمُ الِاسْتِرَاحَةِ، وَ يَوْمُ تَنْفِيسِ الْكُرْبَةِ، وَ يَوْمُ الْغَدِيرِ «3» الثَّانِي، وَ يَوْمُ تَحْطِيطِ «4» الْأَوْزَارِ، وَ يَوْمُ الْخِيَرَةِ «5»، وَ يَوْمُ رَفْعِ الْقَلَمِ، وَ يَوْمُ الْهُدُوِّ «6»، وَ يَوْمُ الْعَافِيَةِ، وَ يَوْمُ الْبَرَكَةِ، وَ يَوْمُ الثَّارَاتِ‏ «7»، وَ يَوْمُ‏ «8» عِيدِ اللَّهِ الْأَكْبَرِ، وَ يَوْمٌ يُسْتَجَابُ فِيهِ‏ «9» الدُّعَاءُ، وَ يَوْمُ الْمَوْقِفِ الْأَعْظَمِ، وَ يَوْمُ التَّوَافِي، وَ يَوْمُ الشَّرْطِ، وَ يَوْمُ‏ نَزْعِ‏ السَّوَادِ، وَ يَوْمُ نَدَامَةِ الظَّالِمِ، وَ يَوْمُ انْكِسَارِ الشَّوْكَةِ، وَ يَوْمُ نَفْيِ الْهُمُومِ، وَ يَوْمُ الْقُنُوعِ، وَ يَوْمُ عَرْضِ الْقُدْرَةِ «10»، وَ يَوْمُ التَّصَفُّحِ، وَ يَوْمُ فَرَحِ الشِّيعَةِ، وَ يَوْمُ التَّوْبَةِ، وَ يَوْمُ الْإِنَابَةِ، وَ يَوْمُ الزَّكَاةِ الْعُظْمَى، وَ يَوْمُ الْفِطْرِ الثَّانِي، وَ يَوْمُ سَيْلِ‏ «11» النغاب‏ «12»، وَ يَوْمُ تَجَرُّعِ الرِّيقِ‏ «13»، وَ يَوْمُ الرِّضَا، وَ يَوْمُ عِيدِ أَهْلِ الْبَيْتِ، وَ يَوْمٌ ظَفِرَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ، وَ يَوْمٌ يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الشِّيعَةِ «14»، وَ يَوْمُ تَقْدِيمِ الصَّدَقَةِ»

    منبع: بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏31، ص: 127

    این روایت به لحاظ متن دچار اشکال است زیرا که  در متن به رفع قلم دارد اگر به این  معناباشد که منظور روزی است که گناهان در آن روز نوشته نمی شود و مردم در انجام هر گناهی آزادند. چنین مطلبی با اصول اعتقادات و مسلمات قرآنی و روایی در تعارض است.

    اگر هم این اشکال را وارد ندانیم و معنای رفع قلم را برداشتن تقیه از گردن شیعیان بدانیم همانطور که در برخی منابع آمده است ، باز این روایت خالی از اشکال نیست زیرا  با توجه به صدر و ذیل ( ابتدا و انتها) روایت ، آنچه مد نظر امام علیه السلام است بیان عظمت روز نهم ربیع الاول است . و اینکه این روز همانطور که روز گشایش ، روز عید و… روز شادی است و می توان گفت  عبارت «نزع السواد؛ سیاه دراوردن» کنایه از شادی باشد نه اینکه قبل از آن شیعه عزادار باشد. این روایت

    وگرنه با این استدلال  می بایست در روز های بعد از آن هیچ عزایی اتفاق نیوفتد و شیعه لباس سیاه به تن نکنند.

    پ.ن : مستندات در قالب تصویر در انتهای پست

     

     

     

     

     

     

     

     

    موضوعات: سیره پیشوایان, شبهات, حضرت زهرا سلام الله علیها
    [جمعه 1398-08-10] [ 12:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      زمان هجوم به خانه حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیها ...

     

     

    آیا هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها و سقط جنین ایشان در ه روز ربیع الاول اتفاق افتاد؟

    برای پاسخ به این سوال برخی رویدادهای موثر در پاسخ را از زمان رحلت رسول اکرم صلی الله علیه واله تا بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها را با هم مرور می کنیم.

    1-  شهادت حضرت  رسول صلی الله علیه و اله در 28 صفر  (به نقل از شیخ طوسی،  أمالی، ص 266 و شیخ مفید ، الارشاد ج1 ص257)

    2-  غسل دادن بدن حضرت  رسول صلی الله علیه و اله در زوال(ظهر)  روز 28 صفر (به نقل از الارشاد شیخ مفید، مناقب ابن شهرآشوب،ج/1ص297 )

    3- تشکیل سقیفه بنی ساعده برای تعیین خلیفه بعد از پیامبر صلی الله علیه و اله در عصر روز 28 صفر (الطبقات الکبری ابن سعد، ج2، ص 218)

    4-  تجمع برخی از طرفداران اهلبیت علیهم السلام مثل بَراء بن عازب، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار، حُذَيفه، ابوالهِيثم بن تيهان و عُبادة بن ثابت  برای تغییر دادن وضع موجود در شب همان روز ( به نقل از ابن ابی الحدید ج2، ص51)

    5-  تثبیت بیعت سقیفه توسط ابوبکر در صبح روز 29 صفر ( به نقل از :  الطبقات الکبری ابن سعد، ج 3، ص 184ـ185)

    6- خواندن نماز بر پیکر  حضرت رسول صلی الله علیه و اله توسط مسلمین در عصر روز 29 صفر( به نقل از الارشاد شیخ مفید ج1)

    7-  تدفین پیکر  حضرت رسول صلی الله علیه و اله در شب روز 29 صفر و به نقلی روز 30 صفر است و پس از سه روز از رحلت ایشان بوده ( به نقل از سیره ابن هشام ج4، ص314 )

    8-  رفتن اهلبیت  علیهم السلام به خانه مهاجرین و انصار برای گرفتن بیعت 30 صفر تا 1 ربیع الاول (به نقل از کتاب سلیم بن قیس)

    9-  جمع اوری قرآن توسط حضرت علی علیه السلام  به وصیت حضرت رسول صلی الله علیه و اله  و عرضه آن به صحابه در 2 ربیع الاول تا 4 ربیع الاول ( به نقل از کتاب سلیم بن قیس)

    10-  غصب فدک پس از ده روز از رحلت حضرت رسول مصادف با 8 ربیع الاول

    11-  بیعت خواهی مجدد ابوبکر از حضرت علی علیه السلام : سلیم بن قیس به نقل از سلمان بیان می کند که اولین بعیت گرفتن ابوبکر ابوبکر از حضرت علی علیه السلام پس از جمع اوری قرآن بود( پس از 5 ربیع الاول) اما بعیت دوم تاریخ دقیقی برای آن ذکر نشده اما با محاسبه تاریخ رویدادهای گذشته به ویزه برگشت سیاه اسامه واوج گیری اعتراضات به انتخاب خلیفه ، این بیعت 50 روز بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و اله (به نقل از کتاب سليم بن قيس، ج2، ص581)

    12-  هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها 50 روز بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و اله و بعد از پاسخ منفی حضرت علی علیه السلام به بیعت خواهی مجدد ابوبکر

    دلایلی که می توان- غیر از رویدادهای بیان شده و زمان آنها-  برای اثبات عدم هجوم به خانه در اوایل ربیع الاول آورد به این شرح است:

    1- روایتی که هشام از امام صادق علیه السلام  نقل می کنند که حضرت زهرا سلام الله علیها بعد از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و اله به زیارت قبور شهدای احد در روزهای دوشنبه و پنجشبه می رفتند و قیس بن هلال نقل می کند که روایات هشام دلالت بر استمرار حضرت بر این کار می کند.

    متن حدیث: (عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ‏ عَاشَتْ فَاطِمَةُ ع بَعْدَ أَبِيهَا خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً لَمْ‏ تُرَ كَاشِرَةً وَ لَا ضَاحِكَةً تَأْتِي‏ قُبُورَ الشُّهَدَاءِ فِي كُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَيْنِ- الْإِثْنَيْنَ وَ الْخَمِيسَ فَتَقُولُ هَاهُنَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَاهُنَا كَانَ الْمُشْرِكُونَ.  (به نقل از اصول کافی باب زیارت القبور- ص228)

    2- حضرت زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیه  به غصب فدک و کارهایی که غاصبان انجام دادند اشاره می نمایند اما بحثی از هجوم به خانه نمی کنند. در حالی که اگر این امر تا آن زمان  اتفاق افتاده بود از لحاظ اهمیت و بیان در اولویت قرار داشت. و ایراد خطبه حضرت در مسجد ده روز پس از رحلت حضرت رسول صلی الله علیه و اله  بود.

    3-  وقتی حضرت زهرا سلام الله علیها برای ایراد خطبه به مسجد می رفتند ، راه رفتن ایشان به راه رفتن حضرت رسول صلی الله علیه و اله  توصیف می شد در حالی که اگر هجوم در آن زمان اتفاق افتاده بود و حضرت جنین خود را سقط کرده بودند  هرگز با آن توانایی وشیوه راه نمی رفتند.

    4- در روایت و نقل تاریخی این گونه بیان شده که پس از بازگشت لشکر اسامه، حضرت امیر علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها را سوار بر مرکب برای بیعت گرفتن به خانه انصار می برند و این خود نشان دهنده سلامت حضرت بود.

    5- روایت علامه مجلس از امام باقر علیه السلام که بیماری حضرت زهرا سلام الله علیها 50 روز پس از رحلت  حضرت رسول صلی الله علیه واله بود.

    پ. ن: تاریخ های مذکور بر اساس روزهای بیان شده نسبت به روز رحلت حضرت رسول صلی الله علیه واله در 28 صفر می باشد.

     

    موضوعات: سیره پیشوایان, شبهات, حضرت زهرا سلام الله علیها
     [ 01:32:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) از نگاه ویکتور هوگو ...

    «ویکتور هوگو» فرانسوی ، داستان نویس، دارم نویس و بنیانگذار مکتب رومانتیسم در سروده ای به نام « دوست داشتنی ترین انسان جهان» لحظات واپسین حیات پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) را به تصویر می کشد. این سروده در قالب کتاب « سال نهم هجرت» ترجمه و منتشر شد.

    بخشی از این سروده :

    « انگار «نوح» بود و راز باران‌های سیل‌آسا را می‌دانست / دادرسی بردبار بود که هرگاه مردم / اختلاف‌هایشان را به محضرش می‌آوردند/ اجازه می‌داد تا یکی داوری‌اش را گردن گذارد و دیگری/ به انکار و استهزایش برخیزد/

    بیش‌تر، سکوت می‌کرد و گوش می‌داد /آخرین کسی بود که لب به سخن می‌گشود/ همواره حال نیایش داشت/

    غذایش اندک بود و گاه از گرسنگی، سنگ بر شکم می‌بست/ گوسفندانش را خود می‌دوشید/

    چون مردمان فرودست، بر زمین می‌نشست/ و لباس‌هایش را وصله می‌زد/ با آن که دیگر جوان نبود

    بیش‌تر روزها را روزه داشت، چنان که ماه‌های رمضان را/ »

    او لحاظ اخر حیات و وفات پیامبر مهربانی را اینگونه زیبا به تصویر می کشد :

    «شب‌هنگام فرشتۀ مرگ، بر درگاه خانه آمد و اجازۀ ورود خواست/ پیامبر رخصت داد /پیک خدا که داخل شد/ حاضران دیدند که برقی شگفت/ در نگاه پیامبر درخشیدن گرفت/ همانند نوری که روز میلاد در چشم‌هایش داشت/

     احساس می‌کرد، زمان مرگش فرا رسیده است/ آن‌چنان با وقار و شکوهمند بود که به ملامت کسی بر نمی‌خاست/

    چون در کوچه‌ها قدم می‌زد رهگذران از هر سو سلامش می‌گفتند/ و او، به مهربانی، پاسخ می‌داد/

    - هنوز در محاسن سیاهش بیست تار موی سیاه نبود/ پیشانی اش فراخ و گونه هایش اندکی برآمده بود/

    ابروهای باریکی داشت با نگاهی نافذ و گردنی کشیده/ با اینكه حتی بیست موی سپید در محاسن سیاهش دیده

    نزدیك غروب بود كه عزرائیل بدو گفت:/« ای پیغمبر! خداوند تو را به نزد خویش می‌خواند.»

    وی پاسخ داد:«دعوت حق را لبیك می‌گویم.» آن‌گاه لرزشی بر وی حكمفرما شدو نفسی آرام لبهای او را از هم گشود

    و محمد (ص)جان تسلیم كرد.»

    موضوعات: سیره پیشوایان, رسول اکرم صلی الله علیه و اله
    [شنبه 1398-08-04] [ 08:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      امام حسین علیه السلام از نگاه وهابیت ...

    اعتراف جالب و قابل تامل «عرعور» به عظمت «امام حسین» علیه السلام

     

    شیخ «عدنان محمد عرعور» در شهر «حماة سوریه» به دنیا امده ولی که نسب خانوادگی وی منتسب به شمال عربستان  و قبیله « عنزه » است. او  از جمله مفتیان معلوم الحال وهابی که در عربستان تعلیم دید.  وی بر اساس مبانی فکری وهابی منتقد مذهب تشیع است . در جریان حضور  تکفری داعش در سوریه و عراق وی به تکفیر مردم مسلمان دو کشور پرداخت . و به اعتراف چندین رسانه این کشورها وی در چندین جنایت دست داشت. به این دلیل اعترافات وی به این گونه در زمینه قیام «امام حسین» علیه السلام و محبت او در نوع خود جالب و قابل تامل است.



    موضوعات: سیره پیشوایان, امام حسین علیه السلام
    [پنجشنبه 1398-06-14] [ 11:23:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ماجرای طلبه فقیر و بیت شعر ناقص ...

    «به ذره گر نظر لطف، بوتراب کند»

    «به آسمان رود و کار افتاب کند»

    عالمی فاضل به نام «سید جعفر مزارعی» نقل می کند: که روزی طلبه ای از طلاب  حوزه  نجف در معيشت خود، در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود .با همان فشار روحی ، روزى وارد حرم می شود و با شکایت روبه ضریح امیر المومنین علیه السلام  می گوید : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را  در حرم خود گذارده اید ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟

    شب، اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند؛ حضرت به او مى فرمايد : «اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد  به خانه فلان كس مراجعه كنى ، وقتی در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :به آسمان رود و كار آفتاب كند .»

     بعد از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر می رود و می گوید: «زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!»

    اما، برای بار دوم حضرت را در خواب مى بيند كه مى فرمايد : «سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت کنی، بمان  وگرنه بايد به هندوستان به همان شهر برو و خانه فلان راجه را سراغ بگير و به او بگو :به آسمان رود و كار آفتاب كند.»

     صبح که می شود ، طلبه،كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته را می فروشد ؛اهل خير هم با او کمک مى كنند تا اینکه به هندوستان می رسد و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد. مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :«به آسمان رود و كار آفتاب كند.»

    راجه با شندین این عبارت ، پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى او را به حمام ببريد، با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .

     طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود .فردای آن روز، افراد صاحب منصب  شهر  وارد شدند و هر كدام  در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند.

     طلبه با دین این منظره از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است .

     راجه وارد شد و همه به احترامش از جاى برخاستند. راجه رو  به اهل مجلس كرد و گفت :« آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه  من تنها دو دختر دارم ، يكى از آنها را كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .»

     صيغه که جارى شد طلبه در  حيرت مانده  ، پرسيد :  «داستان چيست ؟ »راجه گفت : «من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من، مورد نظر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است. » طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند» طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است . راجه سجده شكر كرد و خواند : «به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند * به آسمان رود و كار آفتاب كند

     

    موضوعات: سیره پیشوایان, امیر المومنین علیه السلام
    [دوشنبه 1398-05-28] [ 10:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ولایت امام علی علیه السلام از دیدگاه اهل سنت ...

    حدیث «طیر» و برتری امیر المومنین علی علیه السلام بر دو خلیفه اول


    یکی از روایات هایی که بر برتری مطلق امیر المومنین علی علیه السلام بر دو خلیفه اول دلالت می کند، حدیثی است معروف به حدیث الطیر .گروهی از  علمای اهل سنت که با اعتراف به این مسله  این روایت را نقل کردند.

    از جمله علمایی که به سند صحیح این روایت را نقل کرده «حاکم نیشابوری» است.
    او در کتاب« المستدرک علی الصحیحین» در جلد سوم صفحه 141 روایت را اینطور نقل می کند:
    عن یحیی بن سعید، عن انس بن مالک قال: کنت اخدم رسول الله صلی الله علیه و آله ، فقدم لرسول الله صلی الله علیه و آله فرخ مشوی، فقال: « اللهم ائتنی باحب خلقک الیه یأکل معی من هذا الطیر» قال : قلت: اللهم اجعله رجلا من الانصار، فجاء علی رضی الله عنه، فقلت: إن رسول الله صلی الله علیه و آله علی حاجه، ثم جاء، فقلت: أن رسول الله صلی الله علیه و آله علی حاجه،ثم جاء، فقلت: أن رسول الله صلی الله علیه و آله علی حاجه، فقال رسوال الله صلی الله علیه و آله «افتح»، فدخل، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله « ما حبسک یا علی» فقال : إن هذه آخر ثلاث کرات یردنی أنس یزعم إنک علی حاجه، فقال: « ما حملک علی ما صنعت؟؟» فقلت یا رسول الله سمعت دعاءک ،فأحببت أن یکون رجلا من قومی، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله : « ان الرجل قد یحب قومه»


    انس بن مالک، خادم پیامبر صلی الله علیه و آله گوید: محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم که کبوتری بریان برای حضرت آوردند. پیامبر صلی الله علیه و آله با دیدن آن ، دست به دعا گشود و عرضه داشت: «بار خدایا، بهترین خلق خود را بفرست تا با من هم غذا گردد.» من گفتم کاش آن شخص یکی از انصار باشد. ناگهان علی (علیه السلام) از راه رسید و اجازه ورود خواست، من گفتم : پیامبر صلی الله علیه و آله به کاری مشغول است. این کار تا سه مرتبه تکرار شد تا این که خود با صدای بلند پیامبر صلی الله علیه و آله را صدا زد و پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: در را باز کن! آن گاه از علی علیه السلام پرسید چه کسی مانع ورود تو گردید؟ علی علیه السلام عرض کرد: انس سه بار مرا رد کرد. حضرت پرسید : ای انس چه چیز باعث این کار تو شد ؟ گفتم ای رسول خدا من دعای خیر شما را شنیدم و خواستم این توفیق نصیب فردی از قبیله من گردد. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: « هرکس به فکر مردی از قوم خویش است.»
    «حاکم نیشابوری» بیان می کند که این روایت را بیش از 30 نفر از «مالک ابن انس» روایت کردند

    «ابن حجر عسقلانی» در «کتاب المطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه » جلد 17 صفحه 108 این روایت را با کمی تفاوت در الفاظ نیز از« انس بن مالک »نقل می کند و در روایت بیان می کند که با شنیدن دعای پیامبر صلی الله علیه و آله هر کدام از عایشه و حفصه دعا کردند که خدایا این فرد پدر من باشد.
    و این گونه است که این روایت سند برتری حضرت امیر المومنین نسبت به دو خلیفه اول به اعتراف اهل سنت است .

    منابع: 1- «المستدرک علی الصحیحین» ، حاکم نیشابوری، جلد سوم صفحه 141 

             2- «لمطالب العالیه بزوائد المسانید الثمانیه » جلد 17 صفحه 108

    پ.ن: ابن حجر عسقلانی: یکى از علماى بزرگ حديث، فقه ،موّرخ و شاعر اهل سنت است که معروف به «حافظ العصر» و «شيخ الاسلام»  که در دانش و احاطۀ مسلم و بى چون و چراى برحديث و فقه مشهور است.

         

    موضوعات: سیره پیشوایان, امیر المومنین علیه السلام
     [ 09:39:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مناظره امام باقر علیه السلام با اسقف مسیحیت ...

    موضوعات: سیره پیشوایان, امام باقر علیه السلام
    [جمعه 1398-05-18] [ 08:47:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

    1 3 5

    [تماس ] [ورود]  [آرشیوها]